سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس دانش نرمش و اساس نادانی درشتی است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:
----
3572
---
بازدید امروز:
----
0
-----
بازدید دیروز:
----
2
-----
جستجو:
جاده - بانوی مهر
RSS
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ
درباره من
سمیه
من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس. می نویسم، و فضا. می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک. یک نفر دلتنگ است. یک نفر می بافد. یک نفر می شمرد. یک نفر می خواند. به سراغ من اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
لوگوی وبلاگ
اوقات شرعی
اوقات شرعی
اشتراک در وبلاگ
وضعیت من در یاهو
یــ
ــاهـو
جاده
نویسنده: سمیه
شنبه 86/6/3 ساعت 11:28 صبح
جاده جاریست و مرا میخواند
دلم آواز سفر دارد
کاش میشد بروم
چمدانی دارم پر سوغاتی درد
هیچکس..هیچ کجا منتظر من نیست
چشم من مات بر جاری جاده
که غروب میرسد از راه
بکجا.....باید رفت؟؟؟؟؟؟
چمدانی که پر از سوغاتی درد است را
به چه کس باید داد؟
چمدانم در دست در هوای رفتنم
که شب میرسد و جاده را میبلعد
پر....پرواز ندارم در شب
با دو بال زخمی و تنی در زنجیر
شب سیاه میشود ساکت و سرد
جاده ای پیدا نیست
روی تکرار زمان میمانم
و بدستم چمدانی.....پر سوغاتی درد
نظرات دیگران ( )
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
جاده
جاده